مطالب

غزل شماره ۳۸۷ حافظ: شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان

غزل شماره 387 حافظ با تلاوت علی الموسوی القرمودی

متن غزل الحافظ شماره ۳۸۷

شاه شمشادان خسرو شیرین دهنان
که دل همه صف شکن ها را شکست
مست رد شد و به من نگاه کرد
گفت ای چشم و نور، هر سخنی شیرین است
کیسه تا کی بدون سیم و طلا باقی می ماند؟
بنده من باش تا همه شما را ملاقات کنم
کمتر از بخش کوچکی از مهریه باروز منتشر نکنید
تا خورشید پدیدار شد، چرخ زنان
به دنیا وابسته نباش
شادی زهره پیشانی و بدن لاغر را می خورد
شیخ ما رحمه الله
فرمود: از صحبت در مورد پیمان شکنان بپرهیزید
دامن دوست را از دست دشمن ببند
مرد یزدان باش و از اهریمنان خلاص شو
با صبا در علف لاله سحر می گفتم
شهدای این همه کفن خونین چه کسانی هستند؟
گفت حافظ من و تو از این راز بی خبریم
از مای لال و شرین دهنان بگو

غزل شماره 387 حافظغزل شماره 387 حافظ
غزل شماره 387 حافظ

معنی و تفسیر غزل حافظ شماره 387

آیه اول

شاه شمشادان خسرو شیریندانان
که دل همه صف شکن ها را شکست

شاه قد بلند و شاهزاده شیرینی که با مژه هایش دل همه انقلابیون شجاع را می شکند…

✦✦✦✦

بیت دوم

مست رد شد و به من نگاه کرد
گفت ای چشم و نور، هر سخنی شیرین است

در حالی که مست بود از کنارم گذشت، نگاهی فقیر به من کرد و گفت: ای صاحب هر حرف نیک…

✦✦✦✦

آیه سه

کیسه تا کی بدون سیم و طلا باقی می ماند؟
غلام من باش و با تمام شخصیت هایت بجنگ

تا کی می خواهید جیب شما عاری از طلا و نقره بماند؟ خدمت همه طرفداران سمنبدان بپذیرید.

✦✦✦✦

آیه چهار

کمتر از بخش کوچکی از مهریه باروز منتشر نکنید
تا زمانی که خورشید چرخ دستی فروکش کند

تو چیزی کمتر از یک ذره غبار نیستی که به خورشید می رسد. خودت را تسلیم کن و عاشق شو تا به اوج خورشید برسید، رقص و چرخش.

✦✦✦✦

آیه پنج

به دنیا وابسته نباش و یک جام خواهی داشت
شادی زهره پیشانی و بدن لاغر را می خورد

به دنیا اعتماد نکن و اگر یک لیوان شراب داری برای سلامتی ضعیفان و ناتوانان بنوش.

✦✦✦✦

آیه شش

باشد که پیرمرد من در آرامش باشد
فرمود: از صحبت در مورد پیمان شکنان بپرهیزید

روانشاد پیر عارف بهدنوش به مرد گفت از بد گفتاری و عهدشکنی دوری کن…

✦✦✦✦

بیت هفتم

دامن دوست را از دست دشمن ببند
مرد یزدان باش و از اهریمنان خلاص شو

دستت را روی سینه دوست بگذار و پیوند دشمنان را قطع کن. مرد خدا باشید تا از شر شیاطین در امان باشید.

✦✦✦✦

آیه هشتم

با صبا در علف لاله سحر می گفتم
شهدای این همه کفن خونین چه کسانی هستند؟

سحر در باغ لاله ها از ریح صبا می پرسیدم که آیا این لاله های سرخ صورتی به خاطر کی شهید شده اند؟

✦✦✦✦

آیه نهم

گفت حافظ من و تو از این راز بی خبریم
از مای لال و شرین دهنان بگو

پاسخ داد: ای حافظ، من و تو استعداد این را نداریم که این راز را رها کن و به جای آن از شراب ارغوانی و نازنینان سخن بگوییم.

منبع: شرح الجلالی بر حافظ با شرح و تلخیص.

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا