مطالب

غزل شماره ۳۶۱ حافظ: آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم

غزل شماره 361 حافظ با تلاوت علی الموسوی القرمودی

متن غزل الحافظ شماره ۳۶۱

همونی که راهم رو زیر پا گذاشت
خاک را می بوسم و عذرخواهی می کنم
من کسی نیستم که مرا مثل تو صدا کند
بنده وفادار دولت هستم
من به امید طولانی در آغوش تو گره خورده ام
تا عصبانی نشم
من کمی خاک آلود هستم و جای خوبی برای شما وجود دارد
دوست من می ترسم ناگهان باد مرا ببرد
پیرمرد سحر جام جهان نگاهی به من انداخت
و در درون آن آینه به مهربانی تو پی بردم
صومعه صوفیه علم قدس
این اواخر دیر شده است، نقطه انصراف من
با من قدم بزنید و به کلیسا بیایید
تا ببینم در آن دایره چه جور جایی هستم
تو مست مردی و هیچ فکری به خاطرت نبود
آخه اگه حسن دامنتو بگیره آخه
خوشم آمد که سحر خسرو خاور گفت
با تمام پادشاهی های عبدی تورانشاه

غزل شماره 361 حافظغزل شماره 361 حافظ
غزل شماره 361 حافظ

معنی و تفسیر غزل شماره 361 حافظ

آیه اول

همونی که راهم رو زیر پا گذاشت
خاک را می بوسم و عذرخواهی می کنم

از کسی که مثل خاک مرا با حالت خشن زیر پا گذاشت و خاک در خانه اش را بوسید عذرخواهی می کنم.

✦✦✦✦

بیت دوم

من کسی نیستم که مرا مثل تو صدا کند
بنده وفادار دولت هستم

من هرگز کسی نیستم که از بی عدالتی شما شکایت کنم. بنده و خدمتگزاری هستم که به شما ایمان دارم و می خواهم حکومت شما باقی بماند.

✦✦✦✦

آیه سه

من به امید طولانی در آغوش تو گره خورده ام
تا عصبانی نشم

امید دور من به حلقه تو گره خورده است نمی خواهم زلفات آرزوی من را قطع کند و من را ناامید کند.

✦✦✦✦

آیه چهار

من کمی خاک آلود هستم و جای خوبی برای شما وجود دارد
می ترسم ناگهان باد مرا ببرد

من مثل یک ذره خاک در غار تو و محله تو نشسته ام، می ترسم باد مرا از اینجا ببرد.

✦✦✦✦

آیه پنج

پیرمرد سحر جام جهان نگاهی به من انداخت
و در درون آن آینه به مهربانی تو پی بردم

صبح زود مرد بار یک لیوان شراب مانند لیوان بیننده به من داد و زیبایی دوست داشتنی تو را در شفافیت آینه مانندش به من نشان داد.

✦✦✦✦

آیه شش

صومعه صوفیه علم قدس
این اواخر دیر شده است، نقطه انصراف من

من صوفی از عالم مجردان هستم که در صومعه زرتشتیان به من جا داد.

✦✦✦✦

بیت هفتم

با من قدم بزنید و به کلیسا بیایید
برای اینکه در آن قسمت ببینم در چه مکانی هستم

برخیز و با من به بار بیا، من در خیابان گدا هستم، و ببین کجای این جمعیت ایستاده ام.

✦✦✦✦

آیه هشتم

تو مست مردی و هیچ فکری به خاطرت نبود
آخه اگه حسن دامنتو بگیره آخه

مست و غافل از من گذشتی و به یاورت فکر نکردی و چه حیف که آتش آه های من در دل نیک تو شعله ور شد.

✦✦✦✦

آیه نهم

خوشم آمد که سحر خسرو خاور گفت
با تمام پادشاهی های عبدی تورانشاه

هنگام طلوع آفتاب خوشحال شدم و گفتم: با اینکه پادشاهی جهان را در اختیار دارم، نوکر توران شاه هستم.

منبع: شرح الجلالی بر حافظ با شرح و تلخیص.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا