جشنوارهای برای همهکس و هیچکس!
جشنوارههای سینمایی، جز زرقوبرق و چهرههای مشهور که از بیرون به چشم ناظر عادی و بیخبر از مناسبات سینما میآید، دیگر چه هستند؟
همشهری آنلاین: خیلی ساده بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم باید بگوییم که جشنوارههای سینمایی بخشی از حیات فرهنگی شهرها و جوامعِ برگزارکنندهشان هستند. کن، ونیز، برلین، لندن، تورنتو، توکیو، قاهره و دهها جشنواره ریزودرشت دیگر در سراسر دنیا از شهرهای محل برگزاریشان هویت میگیرند و به آنها هویت میدهند. در مدت برگزاری جشنواره در این شهرها، دستکم، گروهی از مردم توجهشان به این رویدادها جلب میشود و در حد علاقهشان به نوعی به آنها واکنش نشان میدهند. همچنین، هر ساله، تقویم جشنوارهها به طور جدی بر نمایش، توزیع و حتی سرمایهگذاری احتمالی بر پروژههای آتی سینمایی تأثیر میگذارد. در واقع، جشنوارهها به شکلی عمیق در نظام جهانی تولید، انتشار و مصرف تصاویر متحرک ریشه دارند. فیلمهای سینمایی جدید و نامهای مشهوری که برای تماشاگران جهانی جذاب و پرکششاند در جشنوارههای دستِ اول عرضه میشوند. اگر همین چند ویژگی بنیادین را که برشمردیم در نظر بگیریم، جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان که پنجشنبه گذشته اختتامیه سیوششمین دورهاش برگزار شد، چطور جشنوارهای است یا به عبارت دیگر چقدر جشنواره موفقی است؟
مشکل دیرپا
اساسا جشنواره کودک قرار است برگزار شود تا چه اتفاقی بیفتد؟ آیا صرف برگزاری جشنواره هدف غایی آن است؟ یعنی همین که جشنوارهای به اسم کودکان و نوجوانان برگزار شود، بنیاد سینمایی فارابی ــ که متمولی این جشنواره است ــ و سایر نهادهای دخیل در این جشنواره، وظیفهشان را در قبال تربیت فرهنگی کودکان و نوجوانان انجام دادهاند؟ این جشنواره جلبِ علاقه کودکان و نوجوانان ایرانی به محصولات داخلی را هدف خود قرار داده است؟ جشنواره بر آن است که بر تولید، توزیع و نمایش فیلمهای کودکان و نوجوانان در سینمای ایران اثر داشته باشد؟ آیا جشنواره محلی است برای یافتن سرمایهگذاران بالقوه و شناسایی استعدادهایی که توانایی کار در حوزه کودک و نوجوان را دارند؟ در مدت برگزاری جشنواره، توجه گروههایی از مخاطبان سینما چقدر معطوف به آن است و چطور به آن واکنش نشان میدهند؟ متاسفانه، مهمترین مسئله جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان فقدان هدف است. این مشکل امروز و دیروز این جشنواره نیست؛ این مسئله تقریبا همپای خود جشنواره قدمت دارد. واقعیت این است که جشنواره فیلم کودک در طول ۳۶ دوره برگزاریاش نتوانسته به هویتی مستقل برسد که پاسخی قانعکننده برای این پرسشها داشته باشد. جشنواره در طول این ۳۶ دوره به رویدادی اداری و روزمره فروکاسته شده که نه به وجوه اقتصادی، نه به کارکرد فرهنگی و نه به جذابیتهای خاص جشنوارهای توجهی ندارد.
بیربط به اکران
وقتی به فهرست برندگان بهترین فیلم جشنواره کودک در سالیان گذشته نگاه میکنیم، به فیلمهایی برمیخوریم که یا هنوز اکران نشدهاند یا اکرانشان آنقدر بیسروصدا بوده که توجهی جلب نکرده است. برای مثال، «بچهگرگهای دره سیب» ساخته فریدون نجفی در جشنواره سیوسوم جایزه بهترین فیلم را به دست آورد، اما این جایزه مسیر اکران عمومی این فیلم را هموار نکرد. در نمونهای دیگر، «راز قلعه» ساخته کریم رناسیان که در جشنواره سیوچهارم پروانه زرین بهترین فیلم داستانی را از آن خود کرده بود، همچنان اکران نشده است. در جدیدترین نمونه هم «ملکه آلیشون» ساخته ابراهیم نوآور، بهترین فیلم جشنواره سال گذشته، هنوز رنگ پرده را ندیده است. حتی از میان آن فیلمهایی که به اکران رسیدهاند، اغلب نتوانستهاند در حوزه سینمای کودک ـ آنطور که مسئولان این جشنواره همواره در شعار بر آن تأکید داشتهاند، اثرگذاری و جریانسازی داشته باشند.
یکی دیگر از مشکلات جشنواره فیلم کودک تعدد جوایز و بخشهای آن است. جشنوارههای وطنی، به دلیل ماهیت دولتیشان، معمولا تمایل دارند که دل اغلب شرکتکنندگان را به دست آورند. همین وضع در جشنواره کودک هم وجود دارد. به فهرست برندگان همین دوره آخر جشنواره نگاه کنید تا از تعداد جوایز زیادی که بین افراد تقسیم شده، شگفتزده شوید. به هر حال، وقتی متولی جشنواره، با همراهی سایر نهادهای دولتی، خودش بیشترین تعداد فیلم را در تمام ادوار جشنواره داشته، طبیعی است که در توزیع جوایز هم به نحوی عمل کند که تولیداتش دست خالی از جشنواره بازگردند. وقتی فیلمهای زیادی جایزه میگیرند، آن تمایزی که فیلم جایزهبرده ممکن است در اکران از آن بهره مند شود، از دست میرود.
جشنواره بیمناسک
آندره بازن در مقاله «جشنواره همچون آیین مذهبی» در سال ۱۹۵۵ جشنواره کن را به مناسکی مذهبی تشبیه میکند که سینمایینویسان از سراسر جهان گرد هم میآیند تا به مدت دو هفته برخلاف زیست عادیشان از صبح تا شب از سانسی به سانس دیگر بروند و فیلم ببینند و دربارهشان بنویسند. یکی از مهمترین چیزهایی که در جشنواره فیلم کودک ازدسترفته، همین مناسک است. برخلاف کن که بازن از پذیرایی هتلهایش گله میکند، استقبال و پذیرایی در جشنواره اصفهان در نهایت خوشسلیقگی است، اما کاش میشد همین را درباره خود فیلمها هم گفت. همین امسال چند فیلم جشنواره قبلا در جشنواره فجر پارسال نشان داده شده بود و خبرنگاران و منتقدان ــ که تعدادشان در جشنواره بسیار کم است ــ رغبتی به تماشای آنها نداشتند. مناسک نیازمند باور و نظم است. جای خالی هر دو اینها در جشنواره محسوس است. میزبان و مهمان، هر دو، باورشان به معجزه سینما را از دست دادهاند؛ جشنواره برایشان کار است، نه مناسک. طبیعتا در این وضع انتظار نظم هم نمیشود داشت. در مراسم افتتاحیه و اختتامیه جشنواره کودک معمولا بینظمیها را به شور بچهها نسبت میدهند، اما راستش قبل از نظم، باور به جشنواره ازدسترفته است.