مطالب

غزل شماره ۹۴ حافظ: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

غزل شماره 94 حافظ با تلاوت علی الموسوی القرمودی

متن غزل حافظ شماره 94

ژان دوست عزیزم ممنون که شکایت کردی
اگر به عشق علاقه دارید، این داستان را گوش کنید
بدون دستمزد بود و از هر خدمتی که انجام دادم سپاسگزار بودم
پروردگارا، بی خیال به کسی خدمت نکن
هیچ کس نمی تواند لب تشنه را آبی کند
انگار اولیاء از این ولایت رفته اند
در زلف، مانند کمند، قلب خود را نپیچانید
سرها بینی مردم بی گناه را بریدند
چشمان شما باعث شد ما لبخند بزنیم و شما را تحسین کنیم
از خونریزی حمایت نکنید
در این شب تاریک، راهم را گم کردم
از گوشه راهنمایی آمد
هر کجا رفتم، ترس بیشتر شد
زنهار جاده ای است بی پایان از میان این کویر
ای خورشید خوب، در درونم می جوشد
مرا برای یک ساعت تحت مراقبت قرار دهید
کجا می توان این جاده را بست؟
بیش از 100000 خانه برای شروع وجود دارد
حتی اگر آب را از من بگیری، تو را رها نمی کنم
بهتر از عاشقی که مدعی تبعیت است
عشقت به فریاد تو به سن حافظ برسد
– قرائت قرآن با چهارده حدیث

غزال شماره 94 حافظغزال شماره 94 حافظ
غزال شماره 94 حافظ

معنی و تفسیر غزل الحافظ شماره ۹۴

آیه اول

زان یار دلنواز شکرست پا شکیت
اگر به عشق علاقه دارید، این داستان را گوش کنید

من از آن دوست مهربان سپاسگزارم و گلایه دارم، از لطف او سپاسگزارم، اما گلایه من این است که او قدر هیچ یک از خدمات من را نمی داند. پس اگر معیار عشق هستید به این داستان با دقت گوش کنید که شکرگزاری و شکایت با هم متضادند و در یک جا با هم متضاد به نظر می رسند. [دلنواز = نوازش دهنده دل، تعبیر از رعایت خاطر است.]

✦✦✦✦

بیت دوم

بدون دستمزد بود و از هر خدمتی که انجام دادم سپاسگزار بودم
پروردگارا، با هیچ کس مانند یک غلام غفلت شده رفتار نکن

هر خدمتی که به جنان می دادم بدون اجر و ثواب بود، یعنی قدر آن را نمی دانست و در ازای آن چیزی به من نمی داد. خداوند ثوابش را داد که بنده ای نداشته باشد که علاقه نداشته باشد، یعنی بنده ای نداشته باشد که قدر عشق را نداند. [مزد = اجرت / مخدوم = کسی که به او خدمت کنند / عنایت = ارادت]

✦✦✦✦

آیه سه

هیچ کس نمی تواند لب تشنه را آبی کند
انگار اولیاء از این ولایت رفته اند

هیچ کس جرعه ای آب یا یک لیوان شراب به تشنه نمی دهد. گویی علما از این کشور رفته اند. یعنی هر که برای دوستان و بزرگان ارزش قائل بود و ارزشهای مردم را می دانست در این دیار (شیراز) نماند و آرام رفت.

✦✦✦✦

آیه چهار

در زیلوف مثل کمند دلم کجاست؟
سرهایی که بینی بریده دارند بی گناه هستند

ای دل، مانند کمند مردم به زلف اهمیت نده، زیرا در آن زلف سرهای بریده زیادی را می بینی که در آن زمان بدون گناه و جرمی دستگیر شده اند، یعنی هر که به فکر آنها باشد باید بمیرد.

✦✦✦✦

آیه پنج

چشمان شما باعث شد ما لبخند بزنیم و شما را تحسین کنیم
از خونریزی حمایت نکنید

با کمک به غزه، چشمانت به خون ما خورد، جنان من جایز نیست که از قاتل حمایت کنی؟ یعنی چشم تو با تیرهای اشک خونم را می ریزد و تو هم خوشت می آید خدایا پس سزاوار نیست از چشم معشوق حمایت کنی.

✦✦✦✦

آیه شش

در این شب تاریک، راهم را گم کردم
از گوشه ای جومیت هدایت بیرون آمد

در این شب تاریک هجرت، راه ارتباط از بین رفته است ای جان ها، ای اختر راهنما، از گوشه بیرون بیایید تا مسیر مورد نظر ظاهر شود و ارتباط ممکن شود. [هدایت = دلالت و رهنمایی به راهی که منتهی به مطلوب می‌گردد / شب سیاه = کنایه از شب تاریک هجران / مقصود = مراد وصال است / کوکب هدایت = جومیت راهنما، کاروانیان قدیم راه خود را با استفاده از نوع خاصی از ستارگان آسمان می‌یافتند.]

✦✦✦✦

بیت هفتم

هر کجا رفتم، ترس بیشتر شد
زنهار این کویر راه بی نهایت است

هر چقدر از وادی جدایی گذشتم یا از وادی عشق، ترسم بیشتر شد. یعنی ترسم زیاد شده، از این بیابان و از این جاده بی پایان در امانم. یعنی هر چقدر در صحرای مهاجرت یا عشق جستجو کردم جز ترس چیزی نیافتم.

✦✦✦✦

آیه هشتم

ای خورشید خوب، در درونم می جوشد
مرا برای یک ساعت تحت مراقبت قرار دهید

ای خورشید زیبا، دلم و جگرم از حرارت عشق تو می جوشد. ساعتی از من حمایت کن و زیر عنایت و محبتت سایه ام کن.

✦✦✦✦

آیه نهم

کجا می توان این جاده را بست؟
بیش از 100000 خانه برای شروع وجود دارد

هیچ محدودیتی برای مسیر نهایی عشق وجود ندارد. این بدان معناست که راه عشق را نمی توان به عنوان یک پایان تعریف کرد. زیرا دره اول آن شامل بیش از صد هزار خانه است. چگونه می توان راه عشق را پایان داد و اولین وادی آن بیش از صد هزار بیت است؟ پس در نهایت چه اتفاقی می افتد؟

✦✦✦✦

آیه ده

حتی اگر آب را از من بگیری، تو را رها نمی کنم
بهتر از عاشقی که مدعی تبعیت است

با اینکه آبروی مرا گرفتی، یعنی آبروی مرا از دست دادی، اما با این وجود از تو روی برنمی گردم، یعنی از آستانه خوشبختی تو بیرون نمی روم. زیرا عذاب دوست بسیار بهتر از تسلیم شدن دشمن است.

✦✦✦✦

آیه یازده

عشقت مثل حافظ به تو برسد
قرآن را در چهارده حدیث مکرر بخوانید

اگر مثل حافظ قرآن در چهارده روایت مختلف از حفظ بخوانی، برای گرفتن ثواب کافی نیست، بلکه عشقی است که تو را به گریه می اندازد. رسیدن به خدا از طریق محبت است نه حفظ قرآن. حتی اگر مثل حافظ با چهارده روایت از قاریان معروف قرآن را از روی قلب تلاوت کنید، برای رسیدن به کمال و رسیدن به راه نهایی باید حب حق فریاد و یاور شما باشد.

منبع: توضیحات عربستان، انتشارات نجاح.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا