غزل شماره ۹۳ حافظ: چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
متن غزل حافظ شماره 93
چه نعمتی است که ناگهان با قلمت بنویسی
حقوق خدمات ما در اختیار شما قرار می گیرد
به سربلندی رسیدی درود
آن کارخانه در دوره موباد است
نگو فراموشم کردی
و هر که در محاسبه عقل نباشد اشتباه توست
مرا به خاطر این نعمت تحقیر مکن
که در آن دولت عزیز و محترم سرمد بود
بیا، من با سر زلوت قرار می گذارم
اگر به سرم برسد از پیری آن را نمی گیرم
یه مدت دلت از حال ما خبر بده
اسطوخودوس از خاک مردگان برخاست
روح تشنه ما را در جرعه ای دریاب
زلال خضر از انبوه مردم چه می گویند؟
روزگارت پر خیر و برکت باشد عیسی
زندگی حافظ به خاطر تو زنده شد
معنا و تفسیر غزل شماره 93 حافظ
آیه اول
چه نعمتی است که ناگهان با قلمت بنویسی
حقوق خدمات ما به شما ارائه شده است
این یک مهربانی بسیار بزرگ بود که قلم شما ناگهان منفجر شد و چاکرای دیرینه ما را درست در مقابل شما بیان کرد. من حق خدمت پیشین خود را به کلی فراموش کرده بودم و یادآور لطف قلم شما بود که به آن پی بردید.
✦✦✦✦
بیت دوم
شما برای من یک مهمانی سخاوتمندانه ساختید
آن کارخانه در دوره موباد است
با نوک قلم بر من درود نوشتی تا کارگاه روزگار و این دنیا بی نام و رسم تو نباشد یعنی دنیا بی تو نباشد.
✦✦✦✦
آیه سه
نگو اشتباهی منو فراموش کردی
که در محاسبه حکمت نیست
من نمی گویم که شما به اشتباه از من نام بردید، یعنی قصد نداشتید از من بی عاطفه یاد کنید. بلکه اشتباهاً این نامه را نوشتید، چون اشتباهی در ذهن شما وجود ندارد، یعنی از اشتباه ناشی نمی شود. [بیدل = عاشقی که دل از دست داده / سهو = اشتباه، غفلت و فراموشی]
✦✦✦✦
آیه چهار
مرا به خاطر این نعمت تحقیر مکن
دولت سرمد عزیز و محترم است
من را تحقیر نکن من از تو برای این نعمتی که از تو عزیز و محترمی برای همیشه ساخته است سپاسگزارم. این بدان معناست که حکومت جاوید و جاودان شما را عزیز و گرامی ساخته است. [سرمد = همیشه و دایم، صفت دولت است.]
✦✦✦✦
آیه پنج
بیا، من با زلفت قرار می گذارم
اگر به سرم برسد از پیری آن را نمی گیرم
برگرد که می خواهم با سر پرموی تو عهد ببندم که اگر در این عشق سرم به باد تباهی رفت آن را از تو نگیرم یعنی هر جا بروی پای تو باشم.
✦✦✦✦
آیه شش
فقط وقتی دلتان را از ما مطلع کنید
گل لاله از غبار مردگان غم ها برخاست
دل از حال ما آگاه است، اما وقتی از ما می شنود که از خاک مردگان لاله روییده است، یعنی بعد از مرگ ما حال ما را حس می کند. از عاشقان خود نپرس مگر در خاک خوابیده اند و لاله از گورشان روییده است.
✦✦✦✦
بیت هفتم
روح تشنه ما را در جرعه ای دریاب
سبزی سبز و جماعت می دهند
ما به جان و جان تشنه خود جرعه ای می نوشیم که از جامی که خضر به شما آب حیات می دهند. یعنی وقتی باد را می نوشید، با جرعه ای از آن روح تشنه ما را آرام کنید.
✦✦✦✦
آیه هشتم
ای صبا عیسی همیشه خوب باشی
زندگی حافظ که حوصله اش سر رفته بود به خاطر تو زنده شد
ای سبای عیسی روزگار و احوالت شاد باد که جان حافظ خسته از دم جانبخش و روح ساز تو طراوت یافت. یعنی زندگی بیچاره حافظ مسکین را با دیدارتان از کوی جانان زنده کردید.
منبع: توضیحات عربستان، انتشارات نجاح.