غزل شماره ۴۵۵ حافظ: عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
غزل شماره 455 حافظ با تلاوت علی الموسوی القرمودی
متن غزل حافظ شماره 455
زندگی در عقیمی و تنبلی گذشت
پسر، آرزو می کنم به سن پیری برسی
چقدر در این شهر شکر می کنند چون متقاعد شده اند
شهبازان روش مانند مجسی
من با غلامان بسیار به درگاه او می رفتم
گفت: ای عاشق بیچاره، کی تو را حوصله کرد؟
با دل خونی چون باید برایش خوب باشد
هر که در دنیا معروف شود خودشیفته می شود
لما البرق صحنه من است و اوست
یکی برای شما در بیشاب گابس است
قافله رفت در حالی که تو خواب بودی و صحرا پیش رویت بود
او کاملاً از غوغای بسیاری از پیراهن ها بی خبر است
بال های خود را باز کنید و از درخت تاپی سوت بزنید
حیف که جوجه تو قفس هستی
من زندگی را به عنوان یک جنایتکار می گیرم
ما در آتش جان باختیم
چند نکته برای هوس های تو در هر طرف حافظ
خداوند شما و خانواده تان را برکت دهد
معنا و تفسیر غزل الحافظ شماره ۴۵۵
آیه اول
زندگی در عقیمی و تنبلی گذشت
پسر، آرزو می کنم به سن پیری برسی
او یک عمر در باطل و شهوت گذراند; ای مغباشه برای من شراب بیاور و جامی به من بده، خداوند تو را پیری عنایت فرماید.
✦✦✦✦
بیت دوم
چقدر در این شهر شکر می کنند چون متقاعد شده اند
شهبازان روش مانند مجسی
در این شهر شیراز چه بسیار نازنینان را می توان یافت که سران نظم علیرغم ادعای شهبازی، مانند مگس به آنها می چسبند و به همین بسنده می کنند.
✦✦✦✦
آیه سه
من با غلامان بسیار به درگاه او می رفتم
گفت: ای عاشق بیچاره چه کسی تو را حوصله کرد؟
دیشب جلوی بندگان و چاکراهایش می رفتم که گفت: ای عاشق بی پناه تو کیستی؟
✦✦✦✦
آیه چهار
با دل خونی چون باید برایش خوب باشد
هر که در دنیا معروف شود خودشیفته می شود
هر که در دنیا به نفس خوشبوش شهرت دارد، باید چون نافی در خون دلش شاد و شاد باشد.
✦✦✦✦
آیه پنج
لما البرق صحنه من است و اوست
یکی برای شما در بیشاب گابس است
و مثل برق از کنار کوه می درخشید و من آن را دیدم. شاید بروم مقداری از آن شعله برایت بیاورم.
✦✦✦✦
آیه شش
قافله رفت در حالی که تو خواب بودی و صحرا پیش رویت بود
او کاملاً از غوغای بسیاری از پیراهن ها بی خبر است
از کاروان خارج شد و در راه سنگر و کمین دزدان خوابید. عجیب است که از آن همه زنگ شتر در کاروان های در حال حرکت بیدار نمی شوی.
✦✦✦✦
بیت هفتم
بال های خود را باز کنید و از درخت تاپی سوت بزنید
حیف که جوجه تو قفس هستی
بال هایت را باز کن و به سوی عالم بالا و درخت توبی پرواز کن و بر آن درخت آواز بخوان. افسوس که پرنده ای مثل تو اسیر قفس این دنیاست.
✦✦✦✦
آیه هشتم
من زندگی را به عنوان یک جنایتکار می گیرم
ما در آتش جان باختیم
برای اینکه لبه ی جامه ی عاشق را چون بوی خوش شومینه بپوشانیم و خود را خوشبو کنیم، جان خود را بر آتش می گذاریم.
✦✦✦✦
آیه نهم
چند نکته برای هوس های تو در هر طرف، حافظ
خداوند شما و خانواده تان را برکت دهد
حافظ تا کی و تا کی آرزوی دیدار تو را در کوشش خواهد داشت، عزیزم، خداوند راه تو را آسان و آسان کند.
منبع: شرح الجلالی بر حافظ با شرح و تلخیص.