غزل شماره ۳۴۲ حافظ: حجاب چهره جان میشود غبار تنم
متن غزل الحافظ شماره ۳۴۲
حجاب صورتم خاک تنم می شود
آیا می توانم پرده را از روی آن صورت برداریم؟
چنین قفسی برای من خوب نیست
به گلشن رضوان می روم که مرغ را علف می دهند
معلوم نبود چرا آمدم و کجا رفتم
دودلی و دردی که مرا از کارم غافل می کند
نحوه انجام طواف در فضای بیت المقدس
که به نصب صفحه تسمه بدنه می رود
اگر در خونم بوی شادی می دهم
این شگفت انگیز است که من چقدر با ختنه احساس همدردی می کنم
شکل پیراهن طلایی من شبیه شمع است
این رازی است که درون پیراهن من می سوزد
بیا حافظ را جلویش ببر
که هیچکس نشنود که من با وجود تو هستم
معنا و تفسیر غزل الحافظ شماره 342
آیه اول
حجاب صورتم خاک تنم می شود
آیا می توانم پرده را از روی آن صورت برداریم؟
غبار تن خاکی من پرده و پوششی می شود در برابر روح و جانم. خوشا به لحظه ای که این پرده را از روی جان برمی گردانم.
✦✦✦✦
بیت دوم
چنین قفسی برای من خوب نیست
به گلشن رضوان می روم که مرغ را علف می دهند
این قفس برای پرنده آوازخوانی مثل من مناسب نیست. پرواز می کنم به باغ بهشت که به آن گلستان تعلق دارم.
✦✦✦✦
آیه سه
معلوم نبود چرا آمدم و کجا رفتم
دودلی و دردی که مرا از کارم غافل می کند
برای من فاش نشده است که چرا به این دنیا آمدم و بعد از این به کجا خواهم رفت، متأسفانه در کار خود گیر کرده ام، نادان و ناآگاه.
✦✦✦✦
آیه چهار
نحوه انجام طواف در فضای بیت المقدس
که به نصب صفحه تسمه بدنه می رود
در حال حاضر چگونه می توانم در فضای ناب عالم بالا سرگردانم که در این دنیای محدود مادی گرفتار شده ام؟
✦✦✦✦
آیه پنج
اگر در خونم بوی شادی می دهم
این شگفت انگیز است که من چقدر با ختنه احساس همدردی می کنم
جای تعجب نیست که خون دل من پر از اشتیاق است، زیرا من نیز درد آهوی ختنه شده را احساس می کنم که مشک خوشبوی خود را پخش می کند.
✦✦✦✦
آیه شش
شکل پیراهن طلایی من شبیه شمع است
این رازی است که درون پیراهن من می سوزد
به پیراهن زرین بافته ام نگاه می کنم، مثل شمعی که در ورق طلا پیچیده شده، آتشی پنهان در دل و زیر پیراهنم می بینم.
✦✦✦✦
بیت هفتم
بیا حافظ را جلویش ببر
که هیچکس نشنود که من با وجود تو هستم
خدای من، تصویر حضور حافظ را از چهره اش پاک کن، با محو شدن در حضورت، دیگر هیچکس مرا به عنوان وجود مستقل نمی پذیرد.
منبع: شرح الجلالی بر حافظ با شرح و تلخیص.