غزل شماره ۳۳۰ حافظ: تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
متن غزل الحافظ شماره 330
تو مثل صبحی و من شمع تنهای سحر
لبخند بزن تا بفهمی من همان آدم هستم
دلم هم برای رگه سرکش تو گرم است
بگذار زمین بنفش باشد تا بتوانم عبور کنم
در آستانه آرزوی تو چشمانم را باز می کنم
فکر کنم نظر دادی
و ای غم بزرگ رحمت خدا نمی توانم از سخنانت تشکر کنم
که تو روز آخر منو تنها نذاری
غلام سیاه دل چشمانم
بگذار هزار قطره باران ببارد که قلبم درد می کند
به هر حال او شبیه بت ماست
هیچ کس نباید این کاریزما را مانند من ببیند
حفظ گرد و غبار مانند باد هنگام عبور
من در دل آن کفن تنگ هیجان زده ام
معنی و تفسیر غزل الحافظ شماره 330
آیه اول
تو مثل صبحی و من شمع تنهای سحر
لبخند بزن تا بفهمی من همان آدم هستم
تو مثل سپیده دم و من مثل شمع سحر صحرا. لبخندی به لبت بزن و مردن من را تماشا کن.
✦✦✦✦
بیت دوم
دلم هم برای رگه سرکش تو گرم است
بگذار مزرعه بنفشه باشد، از آن می گذرم
اینقدر حسرت و حسرت صدای بلند و پرتلاطم تو در دل من است که از دنیا بروم غبار قبرم مزرعه بنفش می شود.
✦✦✦✦
آیه سه
در آستانه آرزوی تو چشمانم را باز می کنم
فکر کنم نظر دادی
پنجره های چشمانم را باز کردم تا از تو بخواهم به من نگاه کنی اما تو چشمانت را از من گرفتی.
✦✦✦✦
آیه چهار
ممنون از حرفاتون، خیلی متاسفم برای رحمت خدا
که تو روز آخر منو تنها نذاری
ای لشکر غم، چگونه از تو تشکر کنم؟ خداوند تو را ببخشد و حفظت کند تا در یک روز مرا نکشی.
✦✦✦✦
آیه پنج
غلام سیاه دل چشمانم
بگذار هزار قطره باران ببارد که قلبم درد می کند
بنده مردمک چشمم که با تمام دل سیاهش وقتی از درد دل می گویم اشک می ریزد.
✦✦✦✦
آیه شش
به هر حال او شبیه بت ماست
هیچ کس نباید این کاریزما را مانند من ببیند
معشوق زیبای ما جذابیت های متفاوتی دارد و در چشمانش به خود می بالد، اما این جذابیت و جذابیتی که در او می بینم آنقدر لطیف است که دیگران متوجه آن نمی شوند.
✦✦✦✦
بیت هفتم
حفظ گرد و غبار مانند باد هنگام عبور
من در دل آن کفن تنگ هیجان زده هستم
اگر معشوق مثل باد از کنار قبر حافظ بگذرد، کفنم را در تنگنای آن قبر خواهم پاره.
منبع: شرح الجلالی بر حافظ با شرح و تلخیص.