مطالب

غزل شماره ۳۲۹ حافظ: جوزا سحر نهاد حمایل برابرم

آیه اول

جمینی سحر نیهاد هامایل برای من همتا است
یعنی من عبدالملک هستم و قسم می خورم

هنگام سحر، جوزا شمشیری را جلوی من گذاشت، یعنی من خادم پادشاه هستم و به آن سوگند یاد می کنم.
جوزا سومین علامت در میان 12 علامت زودیاک است که شبیه یک انسان ایستاده است که کمربند چرمی بسته و بر شمشیر خود تکیه داده است.

✦✦✦✦

بیت دوم

یک ساقی بیاورید که با شانس کار می کند
هر چه از خدا بخواهم خواهم خواند

ساقی بیا شراب را بیاور زیرا به یاری بخت در حل مشکلات آرزویی که از خدا می خواستم برایم آسان و ممکن شده است.

✦✦✦✦

آیه سه

جامی را که برای شادی باز می شود به پادشاه بدهید
هوای جوانی در سرم موج می زند

جامی شراب به من بده تا شادی رخسار پادشاه مرا دوباره در پیری آرزوی جوانی کند.

✦✦✦✦

آیه چهار

رام مازن به قول زلال خادر من کیستم؟
از جام پادشاه سبر باراکا کوتسرام

با گفتن حکایت سبزی و نوشیدن آب حیات مرا از راهی که در آن هستم منحرف مکن که از جام پادشاه شرابی بهتر از آب حیات و پایه برکت کوثر در آسمان می نوشم. .

✦✦✦✦

آیه پنج

اگر به عرش رسید، سر فیض خواهد بود
این مملوک مولای من و این فقیر

ای پادشاه، اگر عرش علم و حکمت من به بهشت ​​برسد، بنده این در خواهم بود و در این آستان ساکن می شوم.

✦✦✦✦

آیه شش

من هزار سال است که مشروب خوارم
دوست من کی نوشیدنی را قطع می کند؟

من که سالها در جشن مبارک شما شرکت کردم، یعنی با نمک بزرگ شدم، چگونه می توانم فطرت انسانی ام از این وضعیت دور شود؟ یعنی اصلا امکان پذیر نیست.

✦✦✦✦

بیت هفتم

این حدیث بنده من را باور نخواهید کرد
اجازه بدهید برای حرف کمال دلیل بیاورم

اگر حرف من را باور نمی کنید، اجازه دهید دلیل روشنی از شعر کمال الدین اسماعیل خریف المعانی به شما ارائه دهم:

✦✦✦✦

آیه هشتم

اگر دلم را از تو بردارم و حلقه ام را بردارم
این دل را کجا بگذارم؟

اگر دوستت داشتم و عشق و دوستی ام را از تو می گرفتم، کی را دوست می داشتم و دوست می داشتم که لیاقت یکی مثل تو را داشته باشد؟!

✦✦✦✦

آیه نهم

منصور بن مظفر قاضی حرز من است
به برکت این نام مبارک من پیروزم

حرز جان من و طلسم آن نام منصور بن المظفر سلحشور است و من به برکت این نام بر دشمنانم پیروز خواهم شد.

✦✦✦✦

آیه ده

اولین سلطنت من با عشق به شاه بود
قول می دهم از شاهراه عمر عبور کنم

از آغاز خلقت انسان با شاه منصور عهد وفاداری بستم و تا پایان عمرم وفادار به آن عهد خواهم بود.

✦✦✦✦

آیه یازده

گوردون چو کارت یک لوستر به نام شاه ترتیب داد
چرا خودم را از چیزی که کمتر از آن هستم تنبیه نمی کنم؟

وقتی آسمان به نام شاه گردن بند آویزان کرد، چرا مرواریدهای موهایم را به نام شاه نگذارم؟

✦✦✦✦

آیه دوازده

طعمه شاهین در دست شاه را چشیده ام
کی کبوترهایم را بگیرم؟

من که دست شاه را مثل پرنده شکاری گاز گرفتم چگونه مراقب شکار کبوترهای کوچک باشم؟

✦✦✦✦

آیه سیزدهم

ای سلطان شیردوشی چقدر کم میشه؟
در سایه تو آرام می گیرم

ای شاه شجاع و توانا، شیر شکار، اگر در زیر لطف و رحمت خود آسایش پیدا کنی، چیزی از تجهیزات و مقامت گم نمی شود.

✦✦✦✦

آیه چهاردهم

شعر من در ستایش یمن: تو صد پادشاهی با دل گشاده
انگار تیغ تو زبان من است

شعر من با ستایش تو دلهای بسیاری را مجذوب خود کرده است، همچنان که زبان فصیح من شمشیر توست که جهان را تسخیر کرده است.

✦✦✦✦

آیه پانزدهم

اگر از گلشنی بگذری صبح چقدر بد است؟
نی عشق سرو بود نه سرو

اگر مثل باد صبح از گلستان می گذشتم نه علاقه ای به سرو داشتم و نه آرزوی دیدن صنوبر.

✦✦✦✦

آیه شانزدهم

بوی تو را حس می کنم و صورتت را به یاد می آورم
ساقی ها یکی دو گرم به من دادند

بوی شیرین تو را در باد صبح استشمام کردم و چهره ات را به یاد آوردم که جماعت و خادمان آواز یکی دو لیوان شراب به من دادند.

✦✦✦✦

آیه هفدهم

نوشیدن آب یک یا دو انگور مقام خادم نیست
من یک دلقک قدیمی خراب هستم

برای من نیست که آب یک یا دو انگور بنوشم، زیرا پیر و متروکم.

✦✦✦✦

آیه هجدهم

دست از قضاوت در مورد مسیر اختر فلکم بردارید
باشد که عدالت در این داستان پادشاه باشد دوست من

من نبردهای زیادی با چرخش جومیت خوش شانسم دارم. امیدوارم عدالت و انصاف شاه در این مورد از من حمایت کند.

✦✦✦✦

آیه 19

باز هم خدا را به خاطر این دادگاه عالی سپاسگزارم
طاووس بر تخت آواز چمبرم را می شنود

خدا را شاکرم که بار دیگر در این بلندای بارگاه حق، طاووس عرش یعنی جبرئیل آواز پرهای بزرگم را می شنود.

✦✦✦✦

آیه بیست

امیدوارم نامم از کارخانه عاشقان پاک شود
اگر عشق تو نبود من شغل دیگری داشتم

اگر شغلی جز دوست داشتن تو داشتم، نام و برندم از دنیای عاشقان محو می شد.

✦✦✦✦

آیه بیست و یکم

توله شیر به من و شکارچی من حمله کرد
اگر لاغر باشم در غیر این صورت عصبانی خواهم شد

شیر کوچولو سعی کرد قلب من را شکار کند و من طعمه بی ارزشی بودم، اما من سزاوار شکار شدن توسط خود شیر بودم. بی بی شیر پسر ملک منصور است.

✦✦✦✦

آیه بیست و دوم

عاشقان، بیش از یک ذره بر شماست
چه زمانی می توانم با شما تماس بگیرم زیرا من کمی ضعیف هستم؟

آه که تعداد عاشقانش از ذرات غبار پراکنده در هوا بیشتر است و من از اتم کوچکترم، چگونه به تو برسم؟

✦✦✦✦

آیه بیست و سه

چه کسی می تواند زیبایی شما را انکار کند؟
تا با دیدنش حسادت کنم

به من نشان بده چه کسی می تواند زیبایی چهره تو را انکار کند؟ از روی حسادت و مهربانی چشمانش را با چاقویی بزرگ و تیز بیرون بیاورد.

✦✦✦✦

آیه بیست و چهارم

سایه خورشید حاکم بر من افتاد
اکنون وقت آن است که از آفتاب شرق استراحت کنیم

در این هنگام که مشیت پادشاه مانند خورشید بر من سایه افکند، دیگر نیازی به آفتاب نداشتم.

✦✦✦✦

آیه بیست و پنجم

هدف از این معامله بازاریابی است
نی زمزمه می فروشم و نی ریسندگی می خرم

هدف من از این تجارت گرم کردن بازارم است، در غیر این صورت لاس زدن و جذابیت و جذابیت کسی را نمی‌خرم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا