غزل شماره ۲۹۷ حافظ: زبان خامه ندارد سر بیان فراق
آیه اول
هیچ زبان موقری برای بیان فراق وجود ندارد
در غیر این صورت ماجرای فراق را با شما توضیح خواهم داد
زبان قلم برای توصیف جدایی نیست وگرنه داستان دوری را با شما در میان می گذارم.
✦✦✦✦
بیت دوم
تا زمانی که زندگی من به امید وصلت بستگی دارد منتظر نباش
تمام شد و وقت جدایی نیست
پشیمانم از زمانی که در آرزوی رسیدن به تو صرف کردم، اما زمان دوری به پایان نرسیده است.
✦✦✦✦
آیه سه
رازی که به آن افتخار می کنم
به حقیقتی که او را در آستانه جدایی قرار داد
به جان صالحان سوگند که در نهایت رازی را که با سرافرازی و سرافرازی بر آسمان پوشیده بودم بر خاک درگاه فراق خواهم گذاشت.
✦✦✦✦
آیه چهار
نحوه باز کردن بال ها در هادی هوا
که دلم را پر از مرغ در لانه فراق ریخت
پرنده دلم چگونه می تواند در فضای متصل تو بال باز کند و پرواز کند؟ در حالی که پر و بالش را در لانه جدایی گم کرد.
✦✦✦✦
آیه پنج
حالا در میان دریای غم چاره چیست؟
کشتی صبری از بادبان جدایی افتاد
حالا که بادبان فراق کشتی صبرم را در گرداب غم افکنده چه کنم؟
✦✦✦✦
آیه شش
کشتی عمر نزدیک بود غرق شود
از موج شادی تو در دریای بی کران جدایی
چیزی نمانده که کشتی زندگی را واژگون کند، موج شوق دیدنت را در دریای بی پایان غم فراق.
✦✦✦✦
بیت هفتم
اگر برای من پیش بیاید خداحافظی می کنم
روز هجرت تاریک می شود و ما از خان جدا می شویم
اگر اختلاف با من بود آن را می کشتم تا روز اختلاف دور شد و اساس اختلاف تاریک شد.
✦✦✦✦
آیه هشتم
دوست عزیز و همراه صبورم
آتش هجرت و قرآن وداع
ما صاحب لشکر خیالیم در خواب در کنار آتش فراق و قرب و همنشین دوری.
✦✦✦✦
آیه نهم
چگونه می توانم علیه متوفی شکایت کنم؟
بدن من وکیل است و قلبم ضامن جدایی
چقدر آرزو دارم با تمام جان و جان و تن در اختیار سرنوشت به تو برسم و دلم متعهد به گذراندن دراز مدت است.
✦✦✦✦
آیه ده
قلبم از احساسات می سوخت
خون جگر را ادامه دهید، ای علف های هرز
دلم در آتش اشتیاق او سوخت و غذای من از سفره دور او آمد و خون جگر خورد.
✦✦✦✦
آیه یازده
فلک چو سرم را اسیر دایره عشق دید
گردن صبری را با نخ جدایی ببندید
سپهر وقتی سرم را در دایره عشق گرفتار دید، با طناب جدایی گردن صبری را بست.
✦✦✦✦
آیه دوازده
اینگونه به سر حافظ رسید
تو به کسی طلاق ندادی
منبع: شرح الجلالی بر حافظ با شرح و تلخیص.