مطالب

غزل شماره ۲۸۹ حافظ: مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

غزل شماره 289 حافظ با تلاوت علی الموسوی القرمودی

متن غزل شماره ۲۸۹ حافظ

او بسیار اجتماعی و مهربان است، ببخشید
اما نه عشق و وفاداری که خدا داد
قلبم دید بچه و یک روز بازی کرد
می خواهم مرا بکشد و گناهش شرع نیست
من عاشق کسی هستم که خوبی از او محفوظ است
نه خیر می بیند و نه بد و اهمیتی نمی دهد
بوی شیر مثل شکر از لب ها می آید
با اینکه خون از چشمان سیاهش می چکید
من بتی را دارم که چهارده ساله است، شیرین و برازنده
که در گوش میه گردیش شنیده می شود
پروردگارا دل ما از آن گل شکوفا شد
چرا ما او را در این چند مورد ندیده ایم؟
دوست عزیزم اینطوری دلم را شکست
به زودی او را به زندگی خودش ببرید
من از شما سپاسگزارم که آن دانه را خرج کنید
سینه حافظ آرام بود

غزل شماره 289 حافظغزل شماره 289 حافظ
غزل شماره 289 حافظ

معنا و تفسیر غزل شماره ۲۸۹ حافظ

آیه اول

او بسیار اجتماعی و مهربان است، ببخشید
اما نه عشق و وفاداری که خدا داد

قمر او محل همه زیبایی ها و مهربانی هاست، اما فاقد محبت و وفاداری است. خدا رحمتش کنه

✦✦✦✦

بیت دوم

قلبم دید بچه و یک روز بازی کرد
می خواهم مرا بکشد و گناهش شرع نیست

معشوق من یک نوجوان خوب است که یک روز به شوخی و بدون تقصیر خودش مرا خواهد کشت.

✦✦✦✦

آیه سه

من عاشق کسی هستم که خوبی از او محفوظ است
نه خیر می بیند و نه بد و اهمیتی نمی دهد

من سزاوار این هستم که به او اعتماد نکنم، زیرا این فرد کم تجربه روزهای خوب و بد را ندیده و نمی تواند از قلب خود محافظت کند.

✦✦✦✦

آیه چهار

بوی شیر مثل شکر از لب ها می آید
با اینکه خون از چشمان سیاهش می چکید

بوی شیر هنوز از لبهای شیرینش می آید، گرچه سبک چشم سیاهش کشتن عشق است.

✦✦✦✦

آیه پنج

من بتی را دارم که چهارده ساله است، شیرین و برازنده
که در گوش میه گردیش شنیده می شود

من یک دوست پسر 14 ساله شیرین و باهوش دارم و ماه 14 ساله از دل و جان یک پسر حلقه می زند.

✦✦✦✦

آیه شش

پروردگارا دل ما از آن گل شکوفا شد
چرا ما او را در این چند مورد ندیده ایم؟

وای خدای من کجا رفت دنبال اون گلی که خیلی وقت بود ازش خبر نداشتیم؟

✦✦✦✦

بیت هفتم

دوست عزیزم اینطوری دلم را شکست
به زودی او را به زندگی خودش ببرید

عزیز دلیر من، اگر با این جسارت دلها را می شکند، پادشاه به زودی او را صدا بزند تا جانش را نجات دهد.

✦✦✦✦

آیه هشتم

من از شما سپاسگزارم که آن دانه را خرج کنید
سینه حافظ آرام بود

اگر آن مروارید صدف سینه حافظ را به جای خود برد، جانم را فدای آن خواهم کرد.

منبع: شرح الجلالی بر حافظ با شرح و تلخیص.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا