غزل شماره ۲۷۱ حافظ: دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
متن غزل الحافظ شماره ۲۷۱
در مورد موهای مشکی اش زیاد نمی پرسم
من آنقدر از او ناراحت شدم که از او نپرسیدم
هیچ کس نمی تواند دل و دین خود را به امید اخلاص رها کند
پشیمانم که نپرسیدم
یک جرعه جرعه به کسی صدمه نمی زند
از افراد نادان سوال می کنم اذیتم می کند
الزاهد به سلامت از نزد ما رفت
دل و دین را از دست تو می گیرد که گویی تو نخواستی
گفتگو راه مردن است
هر که حاضر می شود همان کسی است که نمی پرسد
به هر حال تقوا و سلامتی من بود
نارسیس فتان این کار را طوری انجام می دهد که خودش نخواسته است
از جوی فلک پرسیدم حالش چطور است
گفت: تو را در زمین چوگان می کشم، نپرس.
به او گفتم خون را شکستی، گفتم
خادم این داستان طولانی قرآن است که می پرسد
معنا و تفسیر غزل الحافظ شماره ۲۷۱
آیه اول
در مورد موهای مشکی اش زیاد نمی پرسم
من خیلی گیج شدم که بپرسم
من از موهای مشکی یار آنقدر گلایه و شکایت دارم که حتی نمی پرسی چون آنقدر ناامید شده ام که نمی توان گفت.
✦✦✦✦
بیت دوم
هیچ کس نمی تواند دل و دین خود را به امید اخلاص رها کند
پشیمانم که نپرسیدم
من دعا می کنم که خداوند مانع از آن شود که هرکسی دل و دین خود را در جهت وفاداری به محبوب خود از دست بدهد، همانطور که من کردم و اکنون آنقدر از عمل خود پشیمانم که نمی توان گفت.
✦✦✦✦
آیه سه
یک جرعه جرعه به کسی صدمه نمی زند
از افراد نادان سوال می کنم اذیتم می کند
به خاطر مقدار کمی شراب که نوشیدن آن ضرری به کسی نمیرساند، من نادان گرفتار مشکلات و ناراحتیهای فراوانی میشوم که از محدوده پرسش و پاسخ خارج است.
✦✦✦✦
آیه چهار
الزاهد به سلامت از نزد ما رفت
دل و دین را چنان از دستش می گیرد که انگار نخواسته است
ای گوشه نشین مواظب باش که بی آزار و بی آلایش از ما بگذری که این شراب سرخ چنان وسوسه انگیز است و دل و دین را می دزدد که نمی توان گفت.
✦✦✦✦
آیه پنج
گفتگو راه مردن است
هر که حاضر می شود همان کسی است که نمی پرسد
در راه موج سواری باید بسیاری از کلمات جانگدا را تحمل کرد. همه فریاد می زنند، این می گوید به آن چهره زیبا نگاه نکن و این می گوید نپرس چرا شراب مقدس است.
✦✦✦✦
آیه شش
به هر حال تقوا و سلامتی من بود
نارسیس فتان این کار را طوری انجام می دهد که خودش نخواسته است
آرزو می کردم می توانستم به گوشه تقوا و سلامت بروم، اما آن چشم اغواگر یک ترفند عشوه گرانه دارد که تشخیص آن غیرممکن است.
✦✦✦✦
بیت هفتم
از جوی فلک پرسیدم حالش چطور است
گفت: تو را در زمین چوگان می کشم، نپرس.
پس گفتم: از گنبد آسمان بپرس، گفت: از من چیزی نپرس، زیرا به شدت تحت فشار هستم و نمی توانم چیزی بگویم.
✦✦✦✦
آیه هشتم
به او گفتم خون را شکستی، گفتم
حافظ این داستان طولانی قرآن است که می پرسد
از دوستم پرسیدم که زلفات را به قصد قتل تحریف کرده است؟ گفت: این میدان سر درازی دارد. حافظ به قرآن سوگند یاد می کند که در این باره چیزی نپرسد.
منبع: شرح الجلالی بر حافظ با شرح و تلخیص