غزل شماره ۲۴۰ حافظ: ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
معنی و تفسیر غزل الحافظ شماره ۲۴۰
آیه اول
چاه های آذاری برخاست و بادهای نوروزی وزید
من پول می خواهم و آنچه راوی می گوید رسید
ابر بهاری پدیدار شد و باد نوروزی شروع به وزیدن کرد در این هنگام برای خریدن شراب و خواننده نیاز به پول دارم. چه کسی قبول می کند که هزینه آن را بپردازد؟
✦✦✦✦
بیت دوم
شاهدان شواهد هستند و من از کیفم شرمنده ام
بار عشق و فقر سخت است و باید آن را به دوش کشید
دخترای خوشگل معاشقه میکنن و هیکلشون رو به رخ میکشن و من از کیف پول خالیم خجالت میکشم. به دوش کشیدن بار عشق و نیستی کار سختی است و چاره ای جز تحمل آن ندارم.
✦✦✦✦
آیه سه
قحطی است، آبروی خود را نباید بفروشید
باد و گل را باید از قیمت عبای خرید
عفو و بزرگواری کمیاب شده است و نباید آبروی خود را با درخواست از دست داد. شراب و گل را باید با پول فروش لباس زاهد خرید.
✦✦✦✦
آیه چهار
انگار از دولت من هر کاری می خواهد می کند
نماز خواندم و صبح نزدیک شد
و معتقدم به برکت بخت و اقبال گره از کارم گشوده می شود، زیرا شب قبل در حالی که در حال مناجات با خدا بودم، چهره صبح صادقانه ای از افق نمایان شد.
✦✦✦✦
آیه پنج
گلها با لب و صد هزار لبخند به باغ آمدند
بوی کرم گویا را گوشه ای شنید
و گویا گل نشانه و نشانه ای یافت که در جایی فردی بردبار بود که با یک لب و صد هزار لبخند و شادی به باغ آمد.
✦✦✦✦
آیه شش
دومینیجار در دنیای رندی از هم پاشید
لباس های معتبر نیز باید پاره شوند
نمی ترسم دامن آبروی من در عالم شهوت و آبرو پاره شود که باید جامه ای در عالم شهرت پاره کنیم و به نیکی معروف شویم.
✦✦✦✦
بیت هفتم
این را به طائف کیز شفا لعل تو قال گفتم
دیدم که دید
چه کسی این همه پنهانی را که گفتی از لب قرمزت گفت و چه کسی این همه وقاحت و بی ادبی را از سرت دید؟
✦✦✦✦
آیه هشتم
قاضی عدالت از مظلوم عشق نمی پرسد
تنهایان باید از آسایش طمع بریده شوند
اگر راه عدالت شاه، مظلومان را در برابر این نوع عشق تسلی و زنده نمی کند، عاشقان خاموش و منزوی باید خیال آسایش و آرامش را کنار بگذارند.
✦✦✦✦
آیه نهم
نمیدانم تیر عشق به دل حافظ خورد؟
آنقدر می دانم که از شعر ترش خون می چکد
نمیدانم چه کسی با تیر قدرتمندی که عاشق را می کشد بر قلب حافظ زده است. خوب می دانم که شعر پرهیجانی که از دلش بیرون آمد، پر از خون بود.
منبع: شرح الجلالی بر حافظ با شرح و تلخیص.