غزل شماره ۲۰۹ حافظ: قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
معنا و تفسیر غزل شماره 209 الحافظ
آیه اول
کشتن این فرد خسته با شمشیر سرنوشت نبود
نه، دل سختت عیبی نداشت
مقدر نبود که این دردمند به شمشیر تو کشته شود وگرنه قلب بی رحم و بی رحمت در این راه شکست نمی خورد و از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد.
✦✦✦✦
بیت دوم
من شما را دیوانه می گذارم
هیچ چیز برای من شایسته تر از یک حلقه زنجیر نبود
وقتی دیوانه وار کلاه گیس تو را گرفتم، هیچ چیز به اندازه بسته شدن به من ارزش نداشت. اشاره به اینکه دیوانگان زنجیر شده بودند و زلوف یار چون زنجیر به دل عاشق دیوانه بود.
✦✦✦✦
آیه سه
پروردگارا، جوهر این آینه زیبا چیست؟
که در آن آه هایم قوی نبود
وای خدای من چه چهره ی نورانی و آیینه وار معشوقم که آه گرم سینه ام اثری بر آن نمی گذارد.
✦✦✦✦
آیه چهار
درهای مغازه را زدم
چون آشنای شما در صومعه پیرمرد نبود
من با حسرت میخانه ها را ترک کردم و از دست دادم، زیرا شیخ و راهنمائی نبود که شما را در صومعه بشناسد.
✦✦✦✦
آیه پنج
هیچ کس زیباتر از تو در علف های شیرین نیست
و نمی توانست بهتر از نقش شما در دنیای عکاسی باشد
در چمن زیبایی و جادو، هیچکس دلرباتر و دلرباتر از قامت بلند تو نیست. در عالم حس و صورت، هیچ چیز زیباتر از چهره تو در خیال نیست.
✦✦✦✦
آیه شش
تا فردا دوباره به محل شما برسم
نتیجه دوش چیزی جز ناله های خوابیده نبود
چون شاید بتوانم بگذارم مثل نسیم صبح بر سرت بیفتد، شب قبل کاری جز ناله در شب نداشتم.
✦✦✦✦
بیت هفتم
آتش هجرت را از تو گرفتم و شمع است
هیچ نقشه ای جز نابودی من نبود
ای آتش فراق، آنقدر در تو ذوب شدم که چاره ای جز شمع سوختن و پایان یافتن نبود.
✦✦✦✦
آیه هشتم
نشان از عذاب حافظ بی تو بود
هیچ کس نیاز به توضیح ندارد
برای حافظ غم غیبت تو عذابی بود آنقدر دردناک و جهانی که نیازی به توضیح آن برای دیگران نداشت.
منبع: شرح الجلالی از حافظ و شرح الخطیب رهبر با تفسیر و مخفف.