مطالب

غزل شماره ۱۶۹ حافظ: یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

غزل شماره 169 حافظ با تلاوت علی الموسوی القرمودی

متن غزل حافظ شماره ۱۶۹

نمی بینیم چه بر سر یاران آمده است
وقتی بالاخره دوستی فرا رسید، چه بر سر عاشقان آمد؟
آب حیوان تیره شده، مرغ سبز کجاست؟
خونی که از شاخ پامچال چکید چه شد؟
هیچکس نگفت که جاری حق دوستی دارد
چه بر سر علمای شرع، چه بر صحابه آمده است؟
لالی سالهاست که از معدن ماروت برنگشته است
آفتاب و باد و باران چه شد؟
شهر صمیمی بود و خاکش خوب بود
مهربانی از کی به شهریاران آمد؟
توپ موفقیت و عزت را وسط انداختند
کسی به میدان نمی آید، سواران چه شدند؟
صدها هزار گل شکوفه دادند و مرغ بانگ نکرد
عندلبن چه شد، چه بر سر هزاران
مستی تو را شاد نمی کند مگر اینکه بخور بخورد
هیچ کس طعم شکر را نمی چشد، چه اتفاقی برای او افتاده است؟
حافظ اسرار الهی که هیچکس او را نمی شناسد، ساکت است
از چه کسی در مورد آنچه در گذشته اتفاق افتاده می پرسی؟

غزل شماره 169 حافظغزل شماره 169 حافظ
غزل شماره 169 حافظ

معنی و تفسیر غزل شماره 169 حافظ

آیه اول

نمی بینیم چه بر سر یاران آمده است
وقتی بالاخره دوستی فرا رسید، چه بر سر عاشقان آمد؟

من هیچ کمکی در هیچ کس نمی بینم چه بر سر دوستان آمد، چه زمانی عشق و محبت به پایان رسید و چه بر سر عاشقان آمد؟

✦✦✦✦

بیت دوم

آب حیوان تیره شده، مرغ سبز کجاست؟
خونی که از شاخ پامچال چکید چه شد؟

آب حیات روشن و تیره و تار شده است با این همه خضرالمشی کجاست؟ از شاخه گل در پاییز خون می چکد، باد بهاری کجاست؟

✦✦✦✦

آیه سه

هیچکس نمی گوید جاری حق دوستی داشت
چه بر سر علمای شرع، چه بر صحابه

هیچ کس نمی گوید حق دوستی بر گردن دوست است چه بر سر حق آمده و چه بر سر باران؟

✦✦✦✦

آیه چهار

لالی سالهاست که از معدن ماروت برنگشته است
آفتاب و باد و باران چه شد؟

سال‌هاست که هیچ گوهری از معدن گوانمردی به دست نیامده است، زحمت تابش و باد و باران برای ساختن این گوهر کجا رفته است؟

✦✦✦✦

آیه پنج

شهر صمیمی بود و خاکش خوب بود
مهربانی از کی به شهریاران آمد؟

این دیار شهر دوستان و عاشقان و سرزمین مهربانی ها بود کی پایان یافت و چه بر سر پادشاهان این پادشاهی آمد؟

✦✦✦✦

آیه شش

توپ موفقیت و عزت را وسط انداختند
کسی به میدان نمی آید، سواران چه شدند؟

توپ موفقیت و عظمت را وسط میدان زندگی انداختند، اما هیچکس به این میدان نمی آید.

✦✦✦✦

بیت هفتم

صدها هزار گل شکوفه دادند و مرغ بانگ نکرد
عندلبن چه شد، چه بر سر هزاران

هزاران و هزاران گل در باغ شکوفه دادند، اما یک بلبل ترانه ای نخواند بلبل و بلبل چه شد؟

✦✦✦✦

آیه هشتم

مستی تو را شاد نمی کند مگر اینکه بخور بخورد
هیچ کس طعم شکر را نمی چشد، چه اتفاقی برای او افتاده است؟

زهره فرمانروای آسمان صدای دلنشینی در نمی آورد آیا چوبش در آتش سوخت؟ هیچ کس نمی خواهد مست شود، آنها که مشروب می خورند چه شد؟ عود یکی از آلات موسیقی است و نام چوب معطری است که می سوزد و حافظ هر دو را به طعنه به کار می برد.

✦✦✦✦

آیه نهم

حافظ اسرار الهی که هیچکس او را نمی شناسد، ساکت است
از کی می پرسی گذشته چه شد؟

ساکت باش ای رسول که هیچ کس از اسرار خدا خبر ندارد. وقتی کسی جوابش را نداند از کی میپرسی چرا گذر زمان اینطور شده؟!

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا