غزل شماره ۱۵۳ حافظ: سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
معنی و تفسیر غزل الحافظ شماره 153
آیه اول
سپیده دم مانند خروس است، مشرق دانش، که به کوه می زند
با رحمت دوستم درِ امید را زد
سحرگاه که خورشید یا پادشاه مشرق پرچم خود را بر فراز کوه ها برافراشت، یعنی تابش خورشید بر فراز کوه طلوع و فرود آمد، یارم با دست نیک خود بر کلبه عاشقان زد.
✦✦✦✦
بیت دوم
قبل از صبح معلوم شد مهریه جردون چه وضعیتی دارد
فرند به غرور کامجاران خندید
وقتی برای آفتاب صبح روشن شد که وضعیت خورشید در آسمان چگونه است، طلوع کرد و به غرور و نیرنگ کارگران به تمسخر و تمسخر خندید.
✦✦✦✦
آیه سه
نیمارم به قصد رقص در شورا دوش گرفت چون برخاست
باید گره از ابرو بگشاید و به دل دوستان ضربه بزند
دیشب در مهمانی شراب خواری که عاشق زیبای من به رقص برخاست، گره از ابرو باز کرد و دل عاشقان را به عشقش به او بست، یعنی همه یاران عاشق او شدند.
گره ابروهای باز نشان دهنده چهره سرخ شده و لبخند است.
✦✦✦✦
آیه چهار
من با تمام وجودم صلاح را رها کرده ام
چشم باد مسح نگهبانان را پذیرفت
دست از نیکی و تقوا به خون دل شستم در لحظه ای که چشمان مست دوست حکیم را به فسق فرا خواند. یعنی چشم معشوق تقوا را به کسی واگذار نمی کند.
✦✦✦✦
آیه پنج
کدام قلب آهنین این آیین عیاری را آموزش داد؟
اول وقتی بیرون رفت، جغدهای شب زدند
هر دل سنگینی به او یاد داد چگونه دلها را بدزدد که از همان ابتدا که بیرون آمد راه را بر عاشقان شب بست.
✦✦✦✦
آیه شش
رویای اسب سواری پخته شد و دل بیچاره رفت
خدا حفظش کنه چون دل سواران رو لمس کرد
دل بیچاره من آرزوی سفری را دارد که ناگهان از دست رفت. پروردگارا، از معشوق من محافظت کن زیرا او قلب بسیاری از عاشقان را لمس کرد. یعنی دلهای زیادی مثل من عاشق است و دلم در عشقش تنها نیست.
✦✦✦✦
بیت هفتم
چگونه مردیم و خون در آب و رنگ صورتش را نوشیدیم
ژو نوبت خود را گرفت و ابتدا به قربانیان ضربه زد
چگونه در آرزوی چهره زیبا و رنگ زیبای او مردیم، اما زمانی که یار به نقش مورد نظر رسید و به قدرت رسید، ابتدا دستور کشتن پیروان خود را صادر کرد.
✦✦✦✦
آیه هشتم
من پشمینه عبای پوشیده ام، آرم داخل پاپیون کجاست؟
سپر مویی که مژه هایش به خنجر می خورد
با این عارف ناچیز چگونه توانستم این زره پوش را در خط ماهیگیری خود بگیرم که مژه هایش بر دل رزمندگان خنجر زده می زد. این بدان معنا بود که حتی مبارزانی که در خنجر مهارت داشتند هم نمی توانستند کاری انجام دهند، چه برسد به من.
✦✦✦✦
آیه نهم
نظر در مورد قرعه کشی توفیق و یمن، حکومت شاه
قلب حافظ را که بخت بختیاری را پیشگویی کرد به من بده
امید ما به بشارت و قرعه پیروزی و سعادت شاه است پس مراد دل حافظ را که به فال نیک گرفت به تو بده.
✦✦✦✦
آیه ده
امپراتور مظفرفر شجاع ملک والدین منصور
که جود بی درنگ به ابر باران خندید
امپراطور پیروز، دلیرمرد سرزمین دل و دین، که بخشش فراوانش بر ابرهای بهار خندید، یاری شد. یعنی ابر بهاران که خیلی تسامح داشت، تحملش بیشتر از اینهاست.
✦✦✦✦
آیه یازده
از آن زمان به بعد جام می به او اهدا شد
زمان ساغر شادی مگساران را ذکر کرده است
از همان لحظه که جام شراب در دستش رویید، هر که عشقش را به یاد آورد، جام شادی را در دست گرفت.
✦✦✦✦
آیه دوازده
باشد که پیروزی در آن روز با شمشیر بدرخشد
مانند خورشیدی فروزان، هزاران نفر را درنوردید
و سپس پیروزی از شمشیر شکافته او ظاهر شد، که مانند یک جومیت خورشید سوزان با یک ساقه به صفوف هزاران سرباز ضربه زد. نشانه این است که وقتی خورشید طلوع می کند، هزاران جومیت می سوزند و از آسمان ناپدید می شوند.
✦✦✦✦
آیه سیزدهم
عمر طولانی و مال او را از فضل دل بخواهید
چرخ این ارز دولتی در اعصار می چرخد
ای دل، تداوم حیات و تصاحب او را به فضل خداوندی که سکه بخت و اقبال و سعادت را به نام او برای همیشه انداخته است، خواستارم.