مطالب

غزل شماره ۱۰۹ حافظ: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد

غزل شماره 109 حافظ با تلاوت علی الموسوی القرمودی

متن غزل حافظ شماره 109

دیر شده بود چون دلدار پیامی نداده بود
سلام و احوالپرسی نمی نوشت
من صد نامه فرستاده ام و اینها شاه سواران است
بکی فرار نکرد و سلام نکرد
برای من شخصیت وحشیانه اندیشه مطرح می شود
روشی کبک را نفرستاد؟
او می دانست که من قلبم را از دست خواهم داد
صدای آن خط را مثل زنجیر گاو نفرستاد
فریاد می زنم که گارسون مست است
او می دانست که من مست هستم و برایم فنجانی نفرستاد
به افتخارات و مسئولین افتخار می کردم
هیچ خبری از هیچ مسئولی ارسال نشد
مودب باشید تا بی ادب نباشید
حتی اگر شاه برای بنده من پیامی نفرستاده بود

غزل شماره 109 حافظغزل شماره 109 حافظ
غزل شماره 109 حافظ

معنی و تفسیر غزل شماره 109 حافظ

آیه اول

دیر شده بود چون دلدار پیامی نداده بود
سلام و احوالپرسی نمی نوشت

خیلی وقته که دوست پسرم به من پیام نداده، به من سلام ننوشته یا پیامی برام ارسال نکرده. دلتنگی و دلتنگی همراه با شکایت از کم توجهی دوست در این غزل ظاهر می شود. “خیلی دیر است” در برخی از نسخه های “Dirist” ضبط شده است.

✦✦✦✦

بیت دوم

من صد نامه فرستاده ام و اینها شاه سواران است
بکی فرار نکرد و سلام نکرد

با اینکه صد نامه برای او فرستاده بودم، اما رئیس شوالیه ها و شوالیه ها برای من رسولی نفرستاده بود و درود فرستاده بود. زیبایی آوردن شوالیه در این بیت این است که چنین پادشاهی بر همه شوالیه ها تسلط دارد و فرستادن پیک برای او بسیار آسان است.

✦✦✦✦

آیه سه

برای من شخصیت وحشیانه اندیشه مطرح می شود
روشی کبک را نفرستاد؟

آن معشوق خوب برایم رفتاری سریع و چابک نفرستاد، زیرا دیوانه شده بود و عقل از من گریخت. کبک پرنده ای است که پیاده روی زیبایش معروف است و خرخر نوعی راه رفتن ملایم است.

✦✦✦✦

آیه چهار

او می دانست که من قلبم را از دست خواهم داد
صدای آن خط را مثل زنجیر گاو نفرستاد

یار می دانست که پرنده دل از دستم می گریزد و من در غم عشق دلم را از دست می دهم، اما برای دلم زنجیر و دامی از آن خط ممتد زیبا ایجاد نکرد. حافظ می خواهد که خطوط لطیف و زیبای یار در دلش باشد، زیرا دلش مانند پرنده ای است که اگر مهار نشود فرار می کند.

✦✦✦✦

آیه پنج

فریاد می زنم که گارسون مست است
او می دانست که من مست هستم و برایم فنجانی نفرستاد

به خاطر آن ساقی شیرین لب که خودش خیلی مست بود به من نزدیک شد. ساگر با اینکه می دانست مست هستم و به یک جرعه شراب نیاز دارم، برایم شراب نفرستاد.

✦✦✦✦

آیه شش

به افتخارات و مسئولین افتخار می کردم
هیچ خبری از هیچ مسئولی ارسال نشد

من هر چقدر در رفتارم ادعای شرافت و اقتدار داشتم و توانایی هایم را به ممدوح گفتم، او از هیچ مقام بلندی به من نگفت. یعنی به من مقام و رتبه نده.

✦✦✦✦

بیت هفتم

مودب باشید تا بی ادب نباشید
حتی اگر شاه برای بنده من پیامی نفرستاده بود

ای حافظ، سعی کن اخلاق نیکو را حفظ کنی، زیرا اگر پادشاه به بنده و خدمتکار خود پیامی نرساند. شاه را نمی توان سرزنش کرد یا زیر سوال برد. حافظ پس از گلایه و شکایت از ممدوح در شش بیت پیش از شعر، در پایان غزل با خود می گوید: رندی عیبی ندارد! تا در ذهن شاه ابری نباشد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا