حکایت نصحیت خر بیچاره به گاو که کار دست خودش داد
داستان نصیحت الاغ به گاو نمونه بارز زندگی ما انسان هاست. وقتی قصد انجام کارهای خوب برای دیگران داریم، ناگهان همه چیز تغییر می کند به طوری که خودمان حواسمان پرت می شود. پس بیایید یاد بگیریم که در همه جا خود را در اولویت قرار ندهیم. با داستان نصیحت الاغ به گاو همراه ما باشید.
داستان نصیحت الاغ به گاو
در گذشته یک الاغ و یک گاو با هم در اصطبل زندگی می کردند. روستایی از الاغ برای سوارکاری و از گاو برای شخم زدن و خرمن کوبی استفاده می کرد.
یک روز که گاو خیلی خسته بود به الاغ گفت: ما گاوها خیلی بدبختیم. الاغ گفت چرا؟ شما هم مثل من سوار می شوید و کار می کنید.
قاف قاقات: ما گاوها باید کار کنیم و شیر بدهیم و در نهایت همه را تحویل قصاب می دهند.
دل الاغ شکست و به گاو گفت: خودت را خشنود کن و از جایت تکان نخور.
روز بعد، گاو به توصیه الاغ عمل کرد. مرد روستایی که کارش باقی مانده بود، الاغ را به مزرعه برد و بست تا زمین را شخم بزند. الاغ که از نصیحتش پشیمان شده بود با خود گفت: بهتر است خودم را مریض کنم.
بیشتر بخوانید: داستان کوتاه و مفید در مورد الاغ ناسپاس از کتاب پنجم مثنوی مولانا
مرد روستایی خشمگین شد و با چوب به الاغ حمله کرد و گفت: اگر به گاو احترام بگذارم برای شیر و گوشتش است و اگر نکنی بهتر است بمیرد. الاغ ترسید و دست به کار شد و با خود گفت: باید فکر کنم تا گاو سر کار برگردد.
شب هنگام که به اصطبل رسید، به گاو گفت: امروز که مرد روستایی با دوستش صحبت می کرد، گفت: گاو مریض است، می ترسم بمیرد، می خواهم آن را به مردم بفروشم. گاو قصاب
گاو ترسید و گفت: از فردا می روم کار می کنم.
الاغ خوشحال شد و شب خوابید.
صبح روز بعد مرد روستایی گاو را به صحرا برد و به پسرش گفت: الاغی بگیر و با این الاغ کار کن و یک تکه چوب با خودت ببر تا به فکر تنبلی نباشد.
بیشتر بخوانید: قصه ها و ضرب المثل ها جواب الاغ را می دهند و لوبیا را بار می کنند
این داستان نمونهای از ضرب المثل است که میگوید: «پاداش میدهیم، پاداش میدهیم، کباب میکنیم». الاغ می خواست به گاو کمک کند، روستایی او را گرفت و علاوه بر حمل بار، روی دوش او نیز افتاد. نظر شما در مورد این داستان چیست؟ آیا انعام دادن باعث رنج انسان می شود؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در پایان این مقاله با ما در میان بگذارید.