غزل شماره ۴۳۳ حافظ: ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
معنا و تفسیر غزل الحافظ شماره ۴۳۳
آیه اول
ای آنکه ماه را با خط سیاه پوشاند
سایه ات را روی خورشید انداختی
ای بانوی زیبا که از خط سبز آذر بر ماه رکسار نقاب افکندی، با گستردن سایبان بر خورشید صورتت، کاری شیرین و دلنشین کردی.
✦✦✦✦
بیت دوم
تا کی میخوای با ما سر و کله بزنی؟
من اخیرا یک ترفند خوب بازی کردم
بعد از این، نمی دانم آب و رنگ صورتت با ما چه می کند، حالا نقشی زیبا از خط سیاهی را مثل آب زلال روی صورتت کشیدم و به نرمی تو اضافه کردم.
✦✦✦✦
آیه سه
توپ خوبی بردی، خوشحال باش
جام کی خسرو سالک کفراسیاب را دور انداختم
خوشحال باشید که در مسابقه زیبایی مقابل مردم حسین خیز خلاخ برنده شدید. اکنون که افراسیاب شاه ترکستان را شکست دادی، جام شادی را چون کی خسرو بنوش. او به داستان جنگ افراسیاب و خسرو اشاره می کند که در شاهنامه آمده است.
✦✦✦✦
آیه چهار
همه به نوعی عاشق شمع صورت شده اند
او زین را با نگرانی در وسط پروانه قرار داد
هر که اینگونه با شمع صورتت عشق بورزد، از این وسط پروانه دور شمع صورتت گیج و مضطرب می شود. پروانه از استعاره مراد حافظ جدا می شود.
✦✦✦✦
آیه پنج
گنجینه عشقی که در دل شکسته مان به خود تحمیل کردیم
شما سایه حکومت را بر این گوشه ویرانگر انداخته اید
دل شکسته ما را گنجینه ای از جواهر عشقت قرار دادی و سایه بخت و اقبال را بر این گوشه ویران افکندی.
✦✦✦✦
آیه شش
الزنهار از آب آراد است که از شیران است
تشنه بودم و اسلحه را در آب انداختم
از طراوت و لطافت چهره خود بپرهیز، زیرا شیران روزگار را تشنه آبهای حضور خود ساخته ای و دلیران را در دریای عشق غرق کرده ای.
✦✦✦✦
بیت هفتم
خواب بیدارها را بسته ام و این صحبت جزئی از خیال است
خواب شب روان خیل خدشه دار شده است
راه خواب را بر مخلوقات شب بستي عاشق، آنگاه چهره خيال خود را به بلبل خواب نشان دادي و تهمت زدي و گفتي خوابم را ديده اي.
✦✦✦✦
آیه هشتم
حجابی از برف در گالری آویزان است
از روی حیا، حجاب با حجاب را دور انداختم
نقاب از چهره ات برداشتی و زیبایی آسمان و فرشته و پری را از شرم زیبایی خود پوشاندی.
✦✦✦✦
آیه نهم
بادنوش از مربای آمبین که روی مارمالاد پرتقال یافت می شود
شما شاهد مورد نظر را آشکار کردید
در تخت جمشید نشستی و چهره زیبای مقصود را بدون نقاب و حجاب دیدی.
✦✦✦✦
آیه ده
از فریب نرگس سرمست می شود و لعل را می پرستد
حافظ گوشه گیر را به شراب انداختی
حافظ گوشه نشین را با نرگس و نیمه مست لعل باده معاشقه کردی.
✦✦✦✦
آیه یازده
و من یک زنجیر به گردنم برای نگه داشتن قلبم است
چون طناب خسرو ملک را انداختی
برای تسخیر قلبم، مثل پادشاهی که بر جان و مال بندگانش مسلط است، زنجیر موی خود را بر گردنم انداختی.
✦✦✦✦
آیه دوازده
قاضی شکوهمند تاج خورشید است
روی زمین خم شد
ای شهریار عادل و باشکوه چون دارا که آفتاب زرین عظمت تو را بر خاک پلکانش افکندی.
✦✦✦✦
آیه سیزدهم
نصرت الدین شاه یحیی دشمن مالک
شمشیر را مثل آتش در آب انداختم
شاه یحیی نصرت الدین کسی بود که با لبه تیغ آتشین خود دشمن را در آب مرگ غرق کرد.
شاه یحیی از خاندان مظفر که در سال ۷۹۸ در زمان تیمور فرمانداری شیراز را بر عهده گرفت، در غزلیات متعددی مورد ستایش حافظ قرار گرفت.
منبع: دیوان حافظ از دکتر خلیل الخطیب رهبر.