مطالب

غزل شماره ۱۰۱ حافظ: شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد

غزل شماره 101 حافظ با تلاوت علی الموسوی القرمودی

متن غزل حافظ شماره 101

راز شراب و لوکس چیست؟
بدون توجه به باد وارد صف شدیم
گره از دلت بگشا و سپهر را فراموش نکن
هیچ مهندس به چنین گره ای فکر نکرده بود
در طول انقلاب زمان، نحوه چرخش چرخ ها شگفت انگیز است
هزاران نفر این داستان را به یاد دارند
جام مودب و ترکیبش خوبه
از کصبای جمشید و بهمن قباد است
معلوم است کاووس و کای کجا رفتند
چه کسی می داند که وقتی به تخت جم رفت، مرد
من هنوز می توانم لب های شیرین را ببینم
گل لاله از خون فرهاد می آید
اگر نبود که اسطوخودوس خیانت روزگار را می دانست
فنجان را تا زمانی که پر نشده روی میز نگذارید
بیا یه وقتایی خراب میشیم
آیا می توان در این شهر ویران گنج پیدا کرد؟
به من اجازه سفر نمی دهند
نسیم باد موصل و آب رکن آباد
و جام شو حافظ را جز فریاد چنگ نگیر
که بر ابریشم دل شاد گره خورده است

غزل شماره 101 حافظغزل شماره 101 حافظ
غزل شماره 101 حافظ

معنی و تفسیر غزل شماره 101 حافظ

آیه اول

چه چیزی پشت شراب و تجمل پنهان است؟
به صف سواران و هر چه باد می آمد زدیم

نوشیدن مخفیانه مشروبات الکلی و لذت بردن از تجمل در خفا از مردم به چه معناست؟ یعنی نه منفعتی دارد و نه مبنایی دارد و نه رویه ای. مثل بنایی که پی ندارد و فقط ظاهر دارد; پس خودمان را در مسابقه قرار دادیم و یکی از آنها شدیم، هر چه باد باشد. منظور این است که تجمل خصوصی، حیثیت و آبروی انسان را حفظ می کند، در حالی که آمیزش با مردم، تظاهرات و نوشیدن مشروبات الکلی آبروی او را می برد. اما چون در لذت پنهان آرامش پیدا نکرده ایم، اکنون در صف هستیم و مهم نیست چه اتفاقی می افتد.

✦✦✦✦

بیت دوم

گره از دلت بگشا و رازها را بیاموز
ذهن هیچ مهندس تا به حال اینقدر پیچیده نبوده است

نگرانی و ناراحتی را از دل خود دور کنید و از توپ و حرکات و شرایط آسمان سخنی به میان نیاورید، زیرا هیچ مهندسی به چنین مشکلی فکر نمی کرد. خلاصه غم دلت را فراموش کن و از آسمان گلایه مکن، زیرا تأثیر واقعی بر اشیا آسمان نیست، بلکه خود خالق است که نه تنها از کمیت ستارگان، حرکات، درجه و دقایق آنها آگاه است. . زودیاک، حتی ثانیه و سوم، بلکه ماهیت و کیفیت. [مهندس = کسی که هندسه می‌داند / هندسه = یک علمِ مستقل و مبنی بر علمِ هیئت و حساب است که مقادیر اشیاء را نشان می‌دهد و فنِ رصد به آن بستگی دارد. اگر چنان که علمِ هندسه نباشد رصدی وجود ندارد.]

✦✦✦✦

آیه سه

در طول انقلاب زمان، شگفت انگیز است که چرخ چگونه می چرخد
او هزاران خاطره از این ماجرا دارد

از تغییر زمان و تغییر شرایط مردم زمان تعجب نکنید که آسمان هزاران افسانه را به یاد می آورد. این بدان معناست که او داستان ها و افسانه های بسیاری را از جهان به یاد می آورد. [انقلابِ زمانه = تغییر زمانه و شاید هم احوال و اطوارِ اهلِ زمانه]

✦✦✦✦

آیه چهار

جام به دلیل ترکیبش مودب است
کاسه سر جمشید و بهمن و قباد است

جام باد را محترمانه رفتار کنید، زیرا ترکیب آن به کاسه سر سه شاه معروف است، یعنی شیشه آن از خاک سرهای جمشید و بهمن و قباد است. [جمشید و بهمن و قباد اسامی پادشاهانی است که قبل از اسلام بوده‌اند و نام هر کدامشان در شاهنامه مفصل ذکر شده است.]

✦✦✦✦

آیه پنج

معلوم است که کائوس و کای کجا رفتند
کی میدونست که با رفتنش تخت جم از بین میره

چه کسی می داند کائوس و کای کجا رفتند و چه کسی می داند که چگونه تخت سلطنتی جمشید منفجر و ویران شد. نتیجه کلام این است که: این همه پادشاهان بزرگ که به این دنیا آمدند معلوم نیست کجا رفتند یعنی دنیا فانی است; هر که به دنیا بیاید نمی ماند و ناگزیر از این دنیا می رود. [کاوس = همان کیکاوس، پادشاه کیانی مقصود است / کی = لقبِ پادشاهان سلسله کیانی]

✦✦✦✦

آیه شش

من هنوز حسرت لب های شیرین را می بینم
اسطوخودوس از خونی که فرهاد دید دمیده شد

هنوز گل لاله سرخ را می بینم که در سر خون آلود فرهاد از زمین بلند می شود و در غم از هم گسیختگی لب های شیرین بر زمین می چکد.

✦✦✦✦

بیت هفتم

مگر اینکه لالی از خیانت ضار مطلع شود
فنجان را تا زمانی که پر نشده روی میز نگذارید

لاله گویی خیانت دنیا را می داند چون از تولد تا مرگ جام می را ترک نکرد. یعنی تمام عمرش را صرف نوشیدن الکل کرد.

✦✦✦✦

آیه هشتم

بیا یه وقتایی خراب میشیم
آیا می توان در این شهر ویران گنج پیدا کرد؟

خطاب به حضار می گوید: برویم تا زمانی که هلاک شویم، یعنی مست و بیهوش شویم، که شاید در این شهر ویران گنجی پیدا کنیم. [بشتاب و بیا تا با نوشیدن مِی معرفت بنیاد خودپرستی را ویران کنیم شاید به گنجِ وصالِ جانان در این خراب آباد جهان که آبادیش عینِ ویرانی است دست یابیم.]

✦✦✦✦

آیه نهم

به من اجازه سفر نمی دهند
نسیم باد نمازخانه و آب رکن آباد

نسیم موصلی و آب رکن آباد اجازه سفر نمی دهد. یعنی به دلیل علاقه زیاد به این دو نمی توانم آنها را رها کنم و دور دنیا سفر کنم. [مصلی = نمازگاهِ شیراز است که آبِ رکناباد از کنارش جاری می‌شود و اطرافش مزارع و باغاتِ سبز و خرم است.]

✦✦✦✦

آیه ده

و جام شو حافظ را جز فریاد چنگ نگیر
که با ابریشم دل شاد گره خورده است

به نغمه های غنچه نگه دار و فرار کن، شاهینی بگیر و بنوش. چون شادی دل به تارهای ابریشمی چنگ پیوند خورده است، بدین معنا که شادی از شنیدن صدای چنگ در دل به وجود می آید.

منبع: شرح سودی از حافظ، انتشارات نجاح.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا